حبیب جباری معاون امور برنامهریزی، نظارت و آمایش سرزمین سازمان برنامهوبودجه کشور: درس آموخته مهم برنامه ششم این است که باید بهسوی یکپارچگی افقی – عمودی و سیاستی و عملیات و نیز یکپارچگی زمانی پیش رویم. باید بپذیریم که توسعه روستایی یک امر فرابخشی است.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده سوانح طبیعی، اولین نشست از سلسله نشستهای تخصصی در حوزه برنامهریزی و توسعه روستایی با عنوان «نشست تخصصی جایگاه توسعه روستایی در برنامه هفتم توسعه کشور» در روز سهشنبه مورخ 10 آبان 1401 بهصورت حضوری و برخط و با حضور حبیب جباری معاون امور برنامهریزی، نظارت و آمایش سرزمین سازمان برنامهوبودجه کشور، محمدرضا رضوانی عضو هیأتعلمی دانشکده جغرافیا دانشگاه تهران و مدیر هسته پژوهشی توسعه روستایی، فرهاد عزیزپور دانشیار گروه جغرافیا و برنامهریزی دانشگاه خوارزمی، حجت ورمزیاری استادیار دانشکده اقتصاد و توسعه کشاورزی دانشگاه تهران، سعید نوری نشاط مشاور علمی طرحهای پیشرفت و آبادانی منظومههای روستایی کشور و جمعی از اساتید و متخصصین این حوزه توسط پژوهشکده سوانح طبیعی و با همکاری هسته توسعه روستایی دانشگاه تهران برگزار شد.
نخستین سخنران این نشست، حبیب جباری معاون امور برنامهریزی، نظارت و آمایش سرزمین سازمان برنامهوبودجه کشور، سخنرانی خود با عنوان «بهسوی توسعه متعادل و پایدار روستا – شهری؛ رؤیا یا واقعیت؟ داعیهای علیه برنامهنویسی و برنامهریزی مرسوم برنامههای توسعه در کشور» را ارائه نمود.
ایشان ارائه خود را با موضوع ابلاغ سیاستهای کلی برنامه هفتم توسعه آغاز کرد. در این ابلاغ، اولویت اصلی «پیشرفت اقتصادی توأم با عدالت» تعیینشده است. در سیاستهای کلی، کلمه «روستا» و «مناطق روستایی» و «توسعه روستایی» وجود ندارد هرچند بهطور غیرمستقیم فعالیت و اقتصاد روستایی موردتوجه قرارگرفته ازجمله در اصلاح الگوی کشت. در اصل میتوان گفت که برنامهریزی برای مقابله با نابرابریهاست.
جباری ادامه داد: بررسی قانون برنامه ششم توسعه کشور نشان میدهد که روستاها از جایگاه نسبتاً خوبی در سیاستگذاریها و برنامهریزیها برخوردارند. بهطور مشخص 28 ماده مرتبط با توسعه روستایی در برنامه ششم توسعه وجود دارد مشخصاً در جزء الف ماده 27 به توسعه اقتصادی و اشتغالزایی روستایی و در جزء ب همین ماده به توسعه زیربنایی روستایی توجه شده است. حال آن که برنامهریزی و برنامهنویسی کلان کشور فرهنگ خاص خود را میطلبد و اصولاً دستگاهها با «احکام» و «سهم خواهی» تصویر دیگری از برنامه را نشان میدهند. ایجاد فرهنگ برنامهریزی انرژی بسیاری میطلبد و جای نگرانی دارد. لازم است که فرایند برنامهنویسی به شیوه درستی طی شود. فرایند توسعه روستایی را نباید مستقل از توسعه شهری ببینیم و برای همین لازم است که در متن برنامه رابطه شهر – روستا تغییر کند.
ایشان سپس برنامهریزی نتیجه محور را تشریح کرد و گفت: لازم است از نوشتن برنامه برای اقدامات و فعالیتها خارج شویم و ابتدا به سراغ دستاوردها و نتایج برویم. آنچه باید تصویر شود این است که سرزمینی را میخواهیم با مجموعهای از محدودیتها و ظرفیتها که بتوانیم با از میان بردن نابرابریهای منابع و نیز نابرابریهای فضایی یا همان توزیع نابرابر، به عدالت اجتماعی – سرزمینی برسیم و بدین ترتیب کیفیت زندگی مردم را بهتر کنیم. در برنامه ششم نگاه تولید محور به مناطق روستایی – عشایری وجود داشت. به عبارتی یک تغییر پارادایمی صورت گرفت که به سمت تولید رفتیم. اما این نگاه کافی نبوده است. درس آموخته مهم برنامه ششم این است که باید بهسوی یکپارچگی افقی – عمودی و سیاستی و عملیات و نیز یکپارچگی زمانی پیش رویم. باید بپذیریم که توسعه روستایی یک امر فرابخشی است.
جباری همچنین آمارهایی را ارائه نمود که دلالت بر این داشت که وضعیت زیرساختها (برقرسانی، گازرسانی، راه) بهتر شده است و در برنامه ششم تأکید خاصی بر اشتغال و محرومیتزدایی وجود داشته است. اما با توجه به اینکه گرایش حاکم، گرایش شهری شدن است، آمارها نشان میدهد که جمعیت روستایی کاهشیافته است. وی افزود: شاخصها ما را به اینجا میرساند که مسیر قطبی شدن را طی کردهایم. لازم است که نگاه آمایشی و توسعه سرزمین تقویت شود.
معاون امور برنامهریزی، نظارت و آمایش سرزمین سازمان برنامهوبودجه کشور ادامه داد: در سیاستهای کلی برنامه هفتم، موضوع اصلاح الگوی کشت آمده است، همچنین به مزیتهای منطقهای و منابع آبی توجه شده است. به نظر میآید لازم است که در رویکردهای توسعهایمان تغییر ایجاد شود و نتیجه محور باشیم و بر دستاوردها و نتایج تأکید داشته باشیم. لازم است که رابطه شهر و روستا تغییر شود و نگاهی فضایی به توزیع داشته باشیم.
جباری در ادامه به چندین درس آموخته مهم در زمینه مدل جدید برنامهریزی اشاره کرد: اﻫﻤﯿﺖ ﻓﻀﺎ و برنامهریزی ﻓﻀﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﮔﺬر از نگرشهای ﺳﻨﺘﯽ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﻌﻪ دوﭼﻨﺪان ﺷﺪه اﺳﺖ. بهطوریکه اﻫﻤﯿﺖ ﯾﺎﻓﺘﻦ روﯾﮑﺮد ﭘﺎﯾﺪاری در ﻧﻈﺮﯾﺎت و سیاستگذاریهای ﺗﻮﺳﻌﻪ ، روﯾﮑﺮدﻫﺎی ﺳﻨﺘﯽ ﺗﻮﺳﻌﻪ را دﭼﺎر ﭼﺎﻟﺶ و دﺳﺘﺨﻮش ﺗﻐﯿﯿﺮات اﺳﺎﺳﯽ ﮐﺮده و ﭘﺎرادﯾﻢ ﺟﺪﯾﺪی را در ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺷﮑﻞ داده اﺳﺖ. در اﯾﻦ ﻣﯿﺎن چند ﺗﻐﯿﯿﺮ اﺳﺎﺳﯽ ﺑﺴﯿﺎر قابلتوجه ﺑﻮده اﺳﺖ؛ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮔﺬر از ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ اﻗﺘﺼﺎد (ﻏﻠﺒﻪ و ﺳﯿﻄﺮه اﻗﺘﺼﺎد) ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﮐﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ ﺑﻮده اﺳﺖ. در ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ در روﯾﮑﺮد ﻣﺎﻗﺒﻞ ﭘﺎﯾﺪاری، ﺟﺎﻣﻌﻪ و اﮐﻮﻟﻮژی در ﺧﺪﻣﺖ اﻗﺘﺼﺎد و ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﻮده و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ آن ﭘﺴﻤﺎﻧﺪ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ و بنابراین در سیاستگذاری و اﻗﺪاﻣﺎت ﻋﻤﻠﯽ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺷﺪن آنها ﻣﺤﻠﯽ از اﻋﺮاب ﻧﺪاﺷﺖ. در روﯾﮑﺮد ﭘﺎﯾﺪاری، اﻗﺘﺼﺎد واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﻫﺮ دو واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﺒﮑﻪ ﺣﯿﺎت ﻣﯽﺑﺎﺷﻨﺪ و ﺗﻌﺎﻣﻞ ﭘﺎﯾﺪار ﺑﺎ اﮐﻮﻟﻮژی، رﮐﻦ اﺳﺎﺳﯽ در ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت و ﻋﻤﻠﮑﺮد اﻗﺘﺼﺎدی اﺳﺖ. ﺗﻐﯿﯿﺮ دوم ﮐﻪ واﺑﺴﺘﮕﯽ ﺗﻨﮕﺎﺗﻨﮕﯽ ﺑﺎ ﺗﻐﯿﯿﺮ اول دارد، واﺑﺴﺘﮕﯽ و ﭘﯿﻮﺳﺘﮕﯽ ﻓﻀﺎﯾﯽ ﺗﻮﺳﻌﻪ اﺳﺖ. بهعبارتدیگر در ﭘﺎرادﯾﻢ ﺟﺪﯾﺪ، ﺗﻮﺳﻌﻪ نهتنها پدیدهای منفک از ﻓﻀﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ اﻣﺮی ﻓﻀﺎﯾﯽ اﺳﺖ و در ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺗﻨﮕﺎﺗﻨﮓ و در ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎ ﻓﻀﺎ و ﻣﮑﺎن و ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ و در ﺑﺴﺘﺮ زﻣﺎﻧﯽ ﻣﻌﻨﯽ و ﻫﻮﯾﺖ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ.ازاینرو ﺗﻮﺳﻌﻪ (اﻗﺘﺼﺎدی، اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ...) ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﺪ و ﻧﻤﯽﺑﺎﯾﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻓﻀﺎ ﺧﻨﺜﯽ و ﺑﯽﺗﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻠﮑﻪ در ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺗﻨﮕﺎﺗﻨﮓ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﻀﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺳﺎزﮔﺎری و ﭘﺎﯾﺪاری ﺳﻮق ﻣﯽﯾﺎﺑﻨﺪ. تغییر ﺳﻮم اﻫﻤﯿﺖ ﯾﺎﻓﺘﻦ و ﭘﺮرﻧﮓ ﺷﺪن ﻣﻘﻮﻟﻪ زﻣﺎن در ﺗﻮﺳﻌﻪ اﺳﺖ. اﯾﻨﮑﻪ هزینهها و ﻓﻮاﯾﺪ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ زﻣﺎن ﺣﺎل و ﻧﺴﻞ ﻓﻌﻠﯽ ﺗﻌﻠﻖ ﻧﺪارد ﺑﻠﮑﻪ اﻣﺮی ﺑﯿﻦ ﻧﺴﻠﯽ و در زﻣﺎﻧﯽ و بلندمدت اﺳﺖ. ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺣﻘﯽ اﺳﺖ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻧﺴﻞﻫﺎی ﻓﻌﻠﯽ و آﯾﻨﺪه ﯾﮏ ﺳﺮزﻣﯿﻦ و ﻗﻠﻤﺮو. درعینحال ﺗﻮﺳﻌﻪ در تعامل ﭘﻮﯾﺎی ﺳﻄﻮح ﻣﺤﻠﯽ ، ﻣﻠﯽ و ﻓﺮاﻣﻠﯽ اﺳﺖ. ﺗﻐﯿﯿﺮ ﭼﻬﺎرم، ﺗﻮﺟﻪ و تأکید ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻣﻘﻮﻟﻪ ﻋﺪاﻟﺖ ﺳﺮزﻣﯿﻨﯽ (territorial justice) اﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﯿﮕﯿﺮ ﻋﺪاﻟﺖ ﻧﺴﻠﯽ و ﺑﯿﻦ ﻧﺴﻠﯽ در ﻋﺮﺻﻪ ﻓﻀﺎﯾﯽ ﻣﺤﯿﻄﯽ ﺑﻮده و ﻣﺪاﺧﻼت ﻋﻤﻮﻣﯽ را نهتنها ﺑﺮای ﮐﺎﻫﺶ ﻋﺪم ﺗﻌﺎدلﻫﺎی ﻓﻀﺎﯾﯽ (ﺳﺮزﻣﯿﻨی و ﺑﯿﻦ منطقهای و درون ﻣﻨﻄﻘﻪای) ﻣﻮرد تأکید ﻗﺮار ﻣﯽدﻫﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻓﻀﺎﯾﯽ ﻓﻌﺎل ﺑﺮای ﭘﯿﺸﮕﯿﺮی از ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی ﻧﺎﺑﺮاﺑﺮیﻫﺎی ﻓﻀﺎﯾﯽ ﺟﺪﯾﺪ و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻗﻄﺒﯽ ﺷﺪه ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ و ﯾﮑﯽ از مهمترین درسﻫﺎی آﻣﻮﺧﺘﻪ، ﻣﻮﺿﻮع پیشآگاهی ﮐﺎرﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ و ﻋﻠﻤﯽ ﺑﺮ تأثیرات و ﭘﯿﺎﻣﺪﻫﺎی ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت، ﺳﯿﺎستها، ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎ، طرحها و پروژهها ﺑﺮ ﺣﯿﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، ﺳﻼﻣﺖ اﻓﺮاد و ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺑﺮ محیطزیست و ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪاﻧﻪ تأثیرات و ﭘﯿﺎﻣﺪﻫﺎﺳﺖ.